دین و آداب و رسوم و زبان مردم ایلام

دین و آداب و رسوم و زبان مردم ایلام

دین و مذهب

دین مجموع معتقدات وعاداتی است كه انسان را با قوه ما فوق یا خالق بشر مربوط می نماید و به معنی دیگر دین عبارت است از نظام وبرنامه ای كه خداوند برای هدایت ورستگاری انسان به پیامبر خویش وحی كرده است .

تا پیش از پیروزی اعراب وسپاهیان اسلام برایران دین مردم ایلام نیز مانند بسیاری از مناطق دگر كشور دین زرتشتی بود واهورا مزدا خدای خوبیها وروشنایی در برابر اهریمن خدای تاریكی وظلمت مورد ستایش قرار می گرفت وعناصر دیگری نظیر آب ، آتش وخاك عناصری مقدس به شمار می رفتند واستفاده از آنها تابع آداب ومناسك خاص (بویژه در جشنها واعیاد مذهبی ) بود.

با پیروزی مسلمین به تدریج دین اسلام به واسطه ی تعالیم مفید ورهایی بخش انسانها وهمینطور شرایط سخت وسنگین حكومت های مستبد گذشته بر مردم ایران به سرعت مورد پذیرش مردم قرار گرفت و با وجود باقی ماندن عده ای بردین زرتشت دین اسلام در اكثریت قریب به اتفاق نواحی مختلف ایران نفوذو یا گسترش كامل یافت .

اختلافاتی كه بر سر جانشینی پیامبر اسلام ( ص) ومسئله خلافت در قرون اولیه اسلامی رخ داد موجب اختلاف آراء ودر نتیجه تشكیل فرقه های مذهبی متعدد در دوره های بعدی گردید.

سرزمین ایلام بواسطه همجواری با سرزمینهای عراق وقرار گرفتن در معرض اولین حملات مسلمانان وپاره ای از تبلیغات ومروجین مذهب شعیه وهمینطور شرایط مساعد دیگر از دیر باز خاستگاه مذهب شیعه اثنی عشری بوده ودر حال حاضر بیش از 93/99 درصد جمعیت آنرا تشكیل می دهد

زبان

مردم این استان به گویشهای ایرانی گوناگون سخن می‌گویند که از آنها گویشهای کلهری, مهکی و پشتکوهی جزئی از گویشهای کردی به شمار می‌آیند و گویشهایی مانند شوهانی به عنوان گویشی لری شناخته می‌شود همچنین در جنوب استان در منطقه موسیان مردم به زبان عربی سخن می‌گویند.
استان ایلام جزاستانهای محروم است. ایلام در میان استان های همجوار بیشترین مرز را با عراق دارد لذا در زمان جنگ ایران و عراق بیشترین خسارتها بر آن وارد شد. مردم ایلام در زمان جنگ با تمام وجود به مقابله با دشمن پرداختند. بسیاری از مردم به کوهها روی اوردند و با سخت‌ترین شرایط کنار آمدند.
این استان در حال حاضر رو به پیشرفت است و شهرهای جنگزده آن بازسازی شده اند. استان ایلام نفت خیز و دارای پالایشگاه گاز و سه شهرک صنعتی می باشد. کارخانه سیمان ایلام باکیفیت‌ ترین سیمان ایران را تولید می‌کند و بزرگراه کربلا که تهران را به کرمانشاه می پیوندد به ایلام امتداد می یابد. امروزه با راه اندازی پتروشیمی و گاز در این استان، از محرومیت آن کاسته می‌شود. بشنوید.

زبان کردی و گویشهای آن

.

با نگاهی به شاخه های زبان های مستقل در جهان می توانیم جایگاه زبان خویش ( زبان كردی ) را در میان این زبان ها مشخص نماییم  . بی شك زبان كردی از یكی از دو شاخه اصلی به وجود آمده است .

1- زبان های هندی شامل : پنجآبی ، گجراتی ، بهاری ، بنگالی ، هندی غربی و شرقی ، باركراتی و راجاسانی .

2- زبان های ایرانی شامل : فارسی كهن و نو ، كردی ، بلوچی ، زبان منطقه پامیر ، اسیتی در منطقه قفقاز و افغانی ( در واقع افغانی زبان نیست بلكه نام سرزمین و كشوری به همین نام است كه ساكنان آن به زبانهای پشتو – اردو – تاجیك و … تكلم می كنند )

دیاكونوف زبان ایرانی را سه دسته می داند :

1- زبان های ایرانی گروه ″ اسكیثی – خاورمیانه ، زبانهای ایرانی شرقی

2- زبان های ایرانی گروه ″ جنوب شرق ″ كه تنها نماینده ممتاز آن  زبان فارسی كهن است .

3- زبانهای ایرانی گروه ″ ایرانی غرب

 

 

ظاهر سارایی گویش های کردی را بر حسب موقعیت جغرافیایی به شرح زیر تقسیم کرده است

 

کردی شمال غربی

که شامل گویش کرمانجی و فروع آن است.این گویش در مناطق کرد نشین ترکیه،سوریه،بخش های از کردستان عراق،آذربایجان ایران و شمال خراسان،مناطقی از جمهوری های شمالی مانند:ارمنستان،آذربایجان،گرجستان و ترکمنستان رایج است

 

کردی شمالی

 که شامل گویش سورانی و شعبات آن است و در کردستان عراق و ایران و بخش هایی از استان کرمانشاه و آذربایجان غربی بدان تکلم می شود

 

کردی مرکزی

که شامل گویش هورامی است و گویشورانش در اورامانات ایران و عراق پراکنده اند

 

کردی جنوبی

که شامل کلهری،ایلامی و لکی است

 

گونه های کردی جنوبی

 

کردی کلهری که در کرمانشاه و مناطق از استان ایلام،از جمله شهرستانهای ایوان و شیروان چرداول و بخش چوار رایج است و با گویش کردی ایلامی اندکی تفاوت دارد

 

کردی ایلامی گویش عمده مردم استان ایلام از جمله طوایف عمده و قدیمی آن است که با اندک اختلافاتی در شهرهای ایلام،مهران،سرابله،بدره،بخش های عمده ای از نواحی جنوبی استان مانند دهلران،دره شهر،آبدانان و مناطقی از کشور عراق نظیر مندلی و خانقین بدان تکلم می شود.

 

لکی این گویش در سطح نسبتاً گسترده ای در استان های لرستان،کرمانشاه،همدان و بخشهای از ایلام گویشوران بسیاری دارد.این گویش اغلب به اشتباه لری یا شعبه ای از آن  قلمداد شده است.

نظام آوایی،واژگان و نحو و نیز سنتهای فرهنگی و بسیاری از ویژگی های دیگر نشان می دهد که لکی گویشی اصیل و برجسته از کردی است.

 

جستاری در باب کردی ایلامی

 

کردی ایلامی که گاه آن رافیلی نیز نامیده اند در بیشتر مناطق استان ایلام رایج است. واژه فیلی در بین مردم ایلام معروفیت بسیار ندارد. این را کردهای ساکن عراق به مناسبت سلطه والیان لرستان موسوم به فیلی بر ایلام،رواج داده اند و آن از مقوله مجاز خاص و عام است

(سارایی)

گویش فیلی دارای لهجه های گوناگونی است که مهمترین آنها عبارتند از

 

ملکشاهی در شهرستان های ایلام و مهران

 

خزلی در بخش های از شهرستان شیروان چرداول

 

آبدانانی در شهرستان های آبدانان،دهلران و دره شهر

 

ایلامی در شهرستانهای ایلام،مهران،شیروان چرداول

 

بدره ای در بخش بدره از شهرستان دره شهر

 

 

زبانهای ایرانی گروه ″ ایران غرب ″ نیز بر اساس تقسیم بندی زبان شناسان دو دسته اند :

الف : زبان های گروه ″ شمال غرب ″ : كهن ترین آنها ″ ماد ″ یا زبان كتاب مقدس زردتشت ″ اوستا ″ است كه زبان كردی را زنده ترین تجلی آن می دانند .

ب: زبان های گروه ″ جنوب غرب ″ : خط میخی عصر هخامنشی در حریم فارس .

با استناد به شواهد تاریخی انجام گرفته می توان اذعان كرد كه زبان كردی جزو زبان های هند و ایرانی و از شاخه های زبان های هند و اروپایی است .

 

در ازمنه كهن هرودوت از قوم ماد كه نام آنها در كتیبیه های میخی بیستون نیز آمده ، یاد كرده است . اگر اوستا را منبع و ماخذ قرار دهیم می توان زبان اوستا  ″ بویژه گاتها″ را زبان مادها دانست . كتیبه های پادشاهان آشور در مورد اقوام ماد ، پراكندگی جغرافیایی و نام رهبران آنها در كنار اوستا ، بزرگترین منبع برای شناخت  زبان مادهاست در اوستا كلمات بسیاری می توان یافت كه هنوز هم در زبان كردی امروزی باقی مانده و مورد استفاده اند . دیاكونوف می گوید : ″ زبان اوستایی ، مهم ترین زبان در ماد باستان بوده است ، زبانی بسیار قوی و وابسته به زبان های هند و اروپایی است ، این زبان را نمی توان زبان پارسی نامید كه زبان رسمی ایرانیان است . ″ می توان گفت كه تاثیر فرهنگ های متفاوت و غالب در پذیرش زبان به عنوان یك عامل برتر توسط فرهنگ مغلوب است، بی شك ظهور ادیان مختلف در خاورمیانه و بین النهرین و ظهور و سقوط امپراطوری های بزرگ در این منطقه ، به همراه تبعات فرهنگی سیاسی و اقتصادی ناشی از آن ، زبان كردی را نیز تحت تاثیر قرار داده است .

 

دیدگاههای فلسفی – ایدئولوژیك همیشه زبان را تحت تاثیر و تغییر قرار  داده اند ماركسیسم برای زبان اهمیتی قائل نیست و از دیدگاه ماتریالیستی به جهان می نگرد و اقتصاد را زیر بنا می داند . در اسلام زبان در زندگی نقش حیاتی ندارد بلكه عامل محوری در اسلام اعتقاد به یزدان و اصل توحید است اما ناسیونالیسم زبان را یكی از اركان بوجود آمدن ملت و زیربنای تشكیل اجتماع می داند . ماركسیسم از دیدگاه اینترناسونالیستی تمام ملل جهان را به یك چشم می نگرد و اسلام نیز از دیدگاه توحیدی نگاهی واحد به جهانیان دارد پس نگاه ماركسیسم و اسلام از كل به جزء و دیدگاه ناسیونالیسم در نقطه مقابل آن دو ، از جزء به كل است .

 

هر ملتی در جهان ابتدا بر اساس زبانش شناخته شده است ملت بدون زبان ، بدون هویت نیز می باشد .  هه ژار مكریانی  می گوید : اجتماعی كه فاقد زبان و فرهنگ است زیر گام های ملل دیگر له خواهد شد . هر ملتی كه خواستار زبان و ادبیات خویش باشد ملتی زنده محسوب می شود ملت زنده نیز در صورت فقدان آزادی و گرفتاری در بند و اسارت ، از خطر نابودی رسته است . برای ملتی چون ما پاسداری از زبان كردی خویش ، جمع آوری لغات و اصطلاحات كردی ، فولكولر كردی و آموزش زبان كردی تنها وسیله زنده نگه داشتن ملت كرد  است نباید فراموش كرد كه یك ملت زنده تنها با زبان ملی خویش زنده خواهد ماند .

 

و نیز  درباره زبان كردی و ریشه آن منابع تاریخی چه می گویند .

غالب مستشرقین زبان ″ مید″ ی را ریشه زبان كردی و از شاخه های آن به شمار می آورند . مینورسكی و مار با آنكه از دو راه متفاوت رفته اند اما به نتایج كاملا مشابهی رسیده اند ، از دید هر دو محقق سهم مدی ها ( مادها ) در تكوین نژادی كردها مسلم به نظر می رسد . مینورسكی بر این عقیده است كه تمام لهجه های بازمانده در زبان كردی از زبان پایه قدیم و نیرومندی نشات كرده اند و آن زبان مادی است . بعضی از دانشمندان را عقیده چنان است كه گاثه ی زرتشت به زبان ″ مادی ″ است و نیز برخی برآنند كه زبان كردی كه  یكی از شاخه های زبان ایرانی است از باقی مانده های زبان ماد است .

طبری و ابن خردادبه و اصطخری به تفصیل از كردها نامبرده اند ″ كردو ″ به فتح كاف و زیادتی واو به زبان آشوری به معنای مقاتل و شجاع آمده است و در یكی از كتیبه های سرجون ملك آشور كه به خط میخی آشوری است لغت ″ كردو ″ یا ″ كاردو ″ به همین معنی استعمال شده است و بعید نیست لغت ″ گرد ″ به معنی شجاع نیز از همین اصل باشد .

دانشمند بزرگ آذربایجان احمد كسروی  در مقاله ی   كردها و لر ها  را   از   یك تبارند   می نویسد : ″ همه ی طایفه هایی كه در كوهستان های غربی ایران از حدود آسیای صغیر تا خاك فارس نشیمن داشته به نام های گوناگون كرد و لر و بختیاری و بهمئی و دیگر نام های خوانده می شوند در آغاز  اسلام   همگی این طایفه ها  جز نام   كرد نداشتند و تا آنجا   كه دانسته ایم نام ″ لر ″ نخستین بار در كتاب های اصطخری و مسعودی   دیده می شود مسعودی ″ اللریه ″ را گروهی از  كردان شمرده و اصطخری  هم از ″ بلاد اللور ″ سخن می راند . ″

 

پرفسور سایس می گوید : مادها عشایر كرد بوده و در شرق ( غرب ایران امروز ) سكونت داشته اند و ولایات آنها تا جنوب بحر خزر ادامه داشته و زبان آنها آریایی و از نژاد خالص  آریایی هستند . سیسیل . جی . ادموندز می گوید : به گمان من بنابر جهات و موجبات جغرافیایی و زبان شناسی می توان گفت كردهای امروز نمایندگان مادها و سومین سلطنت بزرگ شرق هستند .

 

دار مستتر می گوید : اوستای زرتشت به زبان مادی نگاشته شده است . مینورسكی می گوید : هر تحقیقی در مورد كرد و زبان كردی باید مبتنی بر ماد و زبان مادی باشد . برخی مورخان و زبان شناسان كرد از جمله پرفسور محمد امین زكی بیگ ، توفیق وهبی ، دكتر محمد امین اورامانی با مقایسه واژگان اوستای زرتشت و زبان كردی امروز مدعی هستند كه زبان كردی در مقایسه با زبان فارسی به اوستای زرتشت نزدیك تر است . زرتشت در سال ( 660 ق . م ) در ارومیه  1   امروزی به دنیا آمده و در همان جا نیز بزرگ شده است . دكتر بهزاد خوشحالی می گوید : زبان كردی از زبان های غنی و زنده ی جهان بوده از لحاظ آهنگ و سبك و صوت تنها یك رقیب در كنار خود می بیند وآن زبان فرانسوی است .

 

با مقدمه ای بر تعریف زبان و ریشه زبان كردی كه در بالا ذكرشد به سراغ لهجه های زبان كردی می رویم و ابتدا به این سوال پاسخ می دهیم كه عوامل به وجود آورنده لهجه ها در زبان كردی چه چیزهایی هستند ؟ یكی از عوامل مهمی كه سهم عمده ای در بوجود آمدن لهجه های گوناگون زبان كردی داشته است عامل جغرافیایی است ، شاهد زنده بر مدعای ما نوع و كیفیت تاثیر زبان های تركی ، عربی و فارسی بر مناطق مختلف كردنشین است به گونه ای كه میزان تاثیر این زبان ها در مناطق مختلف كردستان یكسان نیست . تجزیه ی كردستان در قرن هفدهم و متعاقب آن در قرن بیستم می تواند یكی دیگر از عوامل بوجود آوردنده ی لهجه های كردی باشد . وقتی یك كرد كرمانج حرف می زند شما متوجه می شوید كه زبانش تحت تاثیر زبان تركی قرار گرفته است اما وقتی یك كلهر حرف می زند شما متوجه می شوید كه لغات فارسی در زبانش بكار می برد و زبان او تحت تاثیر زبان فارسی قرار گرفته است . حال به بررسی گویش های زبان كردی می پردازم از آنجا كه زبان شناسان ، شرق شناسان و مورخان غیر كرد و بسیاری از دانشمندان و زبان شناسان كرد به تقسیم بندی های گوناگونی از زبان كردی و گویش های آن پرداخته اند و تقریبا تقسیم بندی مشابهی را عنوان كرده اند  به تعدادی از این نمونه ها اشاره خواهم كرد و در پایان به  تقسیم بندی خویش  از زبان كردی می پردازم ،امید آن دارم كه مورد قبول  خوانندگان و زبان پژوهان گرانسنگ  قرار گیرد.

 

مینورسكی زبان كردی را به لهجه های مختلف تقسیم بندی می كند :

2- زبان جنوب شامل : كرمانشاه – سنندج و   2 -زبان شرق شامل : سلیمانیه – مهاباد

3- زبان غربی كه شامل منطقه خاصی نیست و در سراسر كردستان متداول است

ایرادی كه به تقسیم بندی مینورسكی وارد است این است كه او لهجه ها را فقط بر اساس موقعیت جغرافیایی تقسیم بندی نموده است

.

امیر شرف خان بدلیسی به استناد به دستور زبان ، زبان كردی را به چهار دسته تقسیم بندی كرده است :

1- كرمانجی  2- سورانی  3- كلهری  4- لری

توفیق وهبی ، زبان كردی را مركب از لهجه های زیر می داند :

1- كرمانجی

الف : كرمانجی شمال از شاخه های زیر بوجود آمده است . بادینانی – بوتانی – آشتیانی – حكاری و بایزیدی

ب : كرمانجی جنوب از شاخه های زیر بوجود آمده است . مكری – مهابادی – سورانی – اربیلی – سلیمانیه – كركوكی – سنندجی و اردلانی

 

2- لری شامل : بختیاری – لكی – فیلی – كلهری و ممسنی

 

3- گوران شامل : باجلانی – كاكه یی – زنگنه و هورامانی

 

4- زازایی

ایرادی كه به تقسیم بندی توفیق وهبی وارد است این است كه در دسته بندی لهجه كرمانجی جنوب ″ مكری و مهابادی ″ و ″ سلیمانیه و كركوك ″ و ″ سنندجی و اردلانی ″ به هم آمیخته تفاوتی چندان در میان آنها دیده نمی شود .

 

پرفسور محمد امین زكی بیگ می گوید : لهجه های زبان كردی چند دسته اند بزرگترین آنها لهجه كرمانجی است ، به استناد به كتاب شرفنامه ملت كرد را چهار دسته می داند . كرمانج – كلهر – گوران – لر .

استاد خال زبان كردی را به چهار دسته تقسیم می كند

 

1- زازا

2- كرمانجی راست شامل : سورانی – بابانی –مكریانی – اردلانی – كلهری – گورانی

3- كرمانجی چپ شامل : شمالی – بوتانی – بادینانی – حكاری – بایزیدی – شمدینانی

4- لری شامل : بختیاری – لكی – فیلی

ایرادی كه به این تقسیم بندی وارد است این است كه گورانی و كلهری خود گویش های مستقل هستند و در زیر شاخه كرمانجی راست نمی گنجد .

در پایان تقسیم بندی های زبان كردی باید گفت كه غالب زبان شناسان بر وجود چهار لهجه اصلی زبان كردی اتفاق نظر دارند .

 

بررسی فونتیك ( Phonetic ) ، گرامر و كلمات كردی مبنای علمی برای تقسیم بندی گویش های كردی است بر همین اساس و با كمك از نظریات و تحقیق پژوهشگران ، زبان شناسان ، مستشرقین و مورخان كه در بالا ذكر تعدادی از آنها آمده است زبان كردی را بر چهار گویش عمده و اصلی تقسیم بندی می نمایم و به جزئیات هر گویش خواهم پرداخت .

 

1- گویش كرمانجی شمال شامل گونه های بادینانی – بوتانی – آشتیانی – قوچانی – حكاری –بایزیدی – شمدینانی – جزیره ای

 

حوزه ی جغرافیایی گویش كرمانجی شمال در مناطق كرد نشین : دیار بكر – جزیره – ارزروم – هركی – شكاك- بایزید – حكاری – ماردین – وان – بتلیس – آگری – شمدینان – دهوك – زاخو – عمادیه –سنجار – عقره – عفرینی – ارومیه – سلماس – ماكو –نقده – برادوست – ترگور – مرگور-  كردهای قوچان  در شمال خراسان ایران – جلالی – دومبلی – كردهای ارمنستان – حسكه – قامیشلی – حلب – مناطق كردنشین آناتولی –ایروان – باروكلی در كوههای آرارات – تور عابدین – موش -  دوگو – ارزنجان – خرپوت – موصل – آمیدی – كوههای شنگار – سیواس – ملاطیه – اورفا – سلماس – كردهای (بجنورد – شیروان – درگز – كلات – گیلان – مازندران – نور – كلاردشت ) كردهای چاوان .

گویش كرمانجی شمال بیش از 22 میلیون گویشور كردی دارد كه بیشترین درصد گویشوران كرد را رغم می زند و حدود 49% از جمعیت ملت كرد به این گویش تكلم می كنند .

 

2- گویش كرمانجی جنوب شامل گونه های سورانی – مكریانی – اردلانی – بابانی – جافی

حوزه جغرافیایی گویش كرمانجی جنوب در مناطق كردنشین : مهاباد – بوكان – سردشت – بانه – پیرانشهر – نقده – اشنویه – سلیمانیه – كركوك – اربیل ( هه ولیر ) – موصل – رواندز – چمچمال – شقلاوه – كویه – قلعه دیزه – مریوان – سقز – تكاب – سنندج – دیواندره – لیلاخ – روانسر – گروس – شوانی – سول ئاوا – جوانرود – ثلاث باباجانی – دوكان – كفری – كلار

گویش كرمانجی جنوب بیش از 10 میلیون گویشور كردی دارد و حدود 22% جمعیت ملت كرد به این گویش تكلم می كنند .

 

3- گویش كلهری –شامل گونه های – لری – لكی – فیلی – بختیاری

حوزه جغرافیایی گویش كلهری – لری در مناطق كردنشین : كرمانشاه – اسلام آباد – ایوان – صحنه – كنگاور – كردهای همدان – قصرشیرین – گیلان – سومار – شیروان چرداول – هلیلان – زردلان – لومار – موسیان – ایلام – دهلران – آبدانان – سنقر كلیائی – قروه – بیجار – مهران – خانقین – مندلی – بیره ی – بدره – خرم آباد – كوهدشت – چوار – اركوازی – زرنه – كارزان – سرپل ذهاب – ممسنی – كرند – هرسین - تویسركان – اسد آباد – بیستون – سنجابی – دالاهو – پشت كوه و پیش كوه – میش خاص – هفت چشمه – دره شهر – پهله زرین آباد – مورموری – سراوبازان – ماهیدشت – كامیاران – خوران – چمچمال صحنه – چهارمحال بختیاری ( شهركرد ) – زرباتیه – خسروی – اركواز ملكشاهی – ریژاو – دزفول – الشتر – دینور – بروجرد – الیگودرز – هفت گلی – سوسنگرد – پلدختر – نیریز – كوت – كوه گلویی – تعدادی  از كردهای دشت شهرزور كه از اهالی ایوان – گیلان – ملكشاهی و خزل می باشند – ایل ملكشاهی – ایل كلهر – ایل سنجابی – ایل خزل – ایل اركوازی – ایل شوهان

گویش كلهری - لری بیش از 10 میلیون گویشور كرد دارد كه حدود 22%  جمعیت ملت كرد به این گویش تكلم می كنند .

 

4- گویش گورانی – زازایی شامل گونه های اورامانی – زازایی - گورانی

حوزه جغرافیایی گویش گورانی – زازایی در مناطق كردنشین : پاوه – نوسود – ژاورود – اورامان لهون – نودشه – حلبچه – بیاره – تویله – زنگنه – كا كه ای – روژبیانی – دزلی – پیر شالیار – رزاو – نگل – میانه – بخش هایی از ( درسیم – خارپوت – معدن – ارزنجان – دیار بكر – اورفا – بتلیس)

گویش گورانی – زازایی بیش از 5/2 میلیون گویشور كرد دارد كه بیش از 5 % درصد جمعیت ملت كرد به این گویش تكلم می كنند .

 

 لباس

 

 

بشراز همان آغاز تشكیل گروههای كوچك اجتماعی به واسطه ی قدرت تفكر و تصمیم گیری عقلانی مسیر زندگی را از شیوه ی زیست حیوانی جدا ساخت وعلیرغم ضعف جسمانی توانست اندك اندك طبیعت پیرامون خویش را مورد شناسایی قرار داده وبا درایت از مواهب آن بنا بر مقتضیات وشرایط زمان ومحیطی بهره گیرد. لذا غارها را سكونتگاه خویش قرار داد و از منابع غذایی جنگلی وحیوانی تغذیه نمود و از پوست حیوانات تن پوش زمستانی ساخت و در سیر حیات انسان از مراحل اولیه تا كنون پوشاك نیز در كوران زندگی و تحت فرهنگ هر جامعه تغییر ها نمود و مُدهای بسیار را پُشت سرگذاشت و در عصر حاضر نیز علیرغم اشاعه فرهنگ و تعامل اجتماعی و فرهنگی جوامع انسانی هنوز هم لباس و پوشاك یكی از مشخصه ها و تمایزات فرهنگی بین گروههای انسانی و اقوام مختلف به شمار می رود . در قلمرو سیاسی  فعلی ایلام اگر چه در گستره ی دنیای اطلاعات و اطلاع رسانی سرزمینی بسیاری كوچك می نماید، اما تحت آداب ورسوم ، عرفها و سنت ها هنوز هم پاره ای از عناصر لباس و پوشاك برخی گروهها تمایزات فراوانی را با دیگران در همین قلمرو را نشان می دهد. اگر چه لباس خود بخشی از فرهنگ می باشد ولی بواسطه ی ارتباطات و تعاملات فرهنگی و غیره این ویژگی فرهنگی مردم ایلام به سوی یكنواختی گرایش یافته و تفاوتها به مراتب بسیار كمتر از گذشته می باشد و به شكلی كه لباس مردان با چشم پوشی از مردان عرب زبان جنوب استان در سایر نقاط تفاوتها آنچنان اندك است كه به سختی به چشم می‌آید

 

از منظری دیگر لباس مردم استان ایلام اگر چه آن اهمیت و ارزش فرهنگی و اجتماعی گذشته ی خویش را به مقدار زیادی از دست داده و در سایه انواع و اقسام مُدها و مدلهای وارداتی به سوی یكنواختی گرایش یافته ولی هنوزمی توان به  برخی از ابعاد اجتماعی و فرهنگی آن در بین گروههای قومی ایلامی اشاره كرد. در گذشته ی نه چندان دور جنس مرغوب ، نو بودن و بیش از هر چیز تزئینات لباس بویژه برای زنان ودختران یكی از شاخص های عمده برای تشخیص فرد از دیگران و قرار دادن وی در طبقه اجتماعی و جایگاه و موقعیت او در جامعه بود وبا این ویژگیها به راحتی می توانست حداقلی از موقعیت اقتصادی واجتماعی افراد جامعه خودشان را باز شناخت. ولی با بهبود سطح زندگی مردم لباس معمولاً تا حدود بسیار زیادی این ویژگی خود را از دست داده است و تنها در موارد محدود تری می تواندچنین نقش و كاركردی را بازی كند . به عنوان مثال پوشیدن کت و شلورا نشانه ی متشخص بودن  ویا حداقل داشتن شغل مناسب است و بستن چفیه زرد زنگ به دور سر بوسیله ی مردان نشانه ی به حج رفتن آنان می باشد و علاوه بر اینها هنوز هم نو بودن و استفاده از جنسهای مرغوب و گران بها بویژه نزد زنان به عنوان یك برتری حداقل اقتصادی بردیگران به شمار می رود در ایلام ضرب المثلی معروف است كه می گوید لباس خوب اگر تو را به دو نفر تبدیل نكند ، به یك نفر خوب تبدیل خواهد كرد وبدینوسیله می خواهند اهمیت و ارزش آنرا به دیگران گوشزد كنند تغییرات لباس در ایلام به مانند سایر عناصر و پدیده های فرهنگی تابع متغیر های فراوانی می باشد و از نظر شدت كمترین تغییرات را می توان در نقاط عشایری و روستاهای دور افتاده مشاهده كرد. وجالب اینكه در این نواحی مردم هنوز برای لباس سنتی  خود احترام خاص قایل بوده و به راحتی تن به مُدهای وارداتی نمی دهند واین  مسئله نزد مردان وزنان بزرگسال كه پای بندشان به سُنت ها بیشتر  است تا حدی است كه پوشیدن لباس های جدید و واردتی و رنگارنگ و حتی رنگهای تند و گل دار را نشانه ی سبك دانسته و از آن استفاده نمی كنند ولی دیگران كه سن پائین تری دارند تمایل بیشتری به پوشیدن لباس های جدیدتر داشته، معمولاً هنگام مسافرت و یا رفتن به شهر برای خرید و غیره بیشتر از شلوار وكفش چرم (بغییر از آنچه در محل زندگی پوشیده می شوند ) استفاده می كنند .

 

پوشاك زنان ایلام 

 

زن آفریده پروردگار بلند مرتبه برای تكمیل زندگی و مایه ی آرامش و خیال مرد است ویكی از مظاهر زیبایی  خلقت آنطور كه در ادبیات عرفان از تعابیر و تشبیه های عارفانه و عاشقانه و خط وخال زنان بیان گردیده است. لباس زن علاوه بر اینكه ستر و پوشش بدن از دید نامحرمان ومحفوظ ماندن از سرما و گرما ست یكی از عناصر مكمل زیبایی زن نیز بوده و به مراتب از نظر پیچیدگی بر لباس مردان تقدم دارد وحائز جنبه های زیبایی شناسانه ، آراستگی سلیقه ها وعلایق نیز هست رنگهای متنوع ، جنس های مرغوب ، زیور آلات در عصر حاضر و آویزها ، منجوق كاریها ، مهره ها وسایر تزئینات لباس زنان (بیشتر در گذشته ی نه چندان دور ) كه آذین بند پوشاك زنان ایلامی ست در واقع معرف شخصیت ، منزلت و جایگاه زن و حتی نشانگر سن و تا حدودی هویت قومی او نیز می باشد. در گذشته ی نه چندان دور (در حال  حاضر در برخی نقاط عشایری و روستایی دور افتاده )جنس مخمل لباس و آویزهای قروشی بصورت بر روی بالاپوش های زنان معمولاً نشانه ثروتمندی و همینطور تعلق به خانواده ی طبقه  بالای جامعه ( بویژه از نظر اقتصادی ) بود .

حداقل تمایزات و مشخصات ویژه ای كه از لباس زنان در استان ایلام در حال حاضر جلوه گر می باشد تفاوتهایی است كه در جنس ، رنگ و شكل لباس بین گروههای سنی (كهنسال ، میان سال وجوان ) و تقریباً در سراسر استان دیده می شود كه در ذیل فهرست وار به پوشاك زنان ایلامی و با چشم پوشی از اندك تمایزات اشاره می گردد

 

سرپوش یاسَروَن  (Sarwan )

در گذشته زنان بیشتر نقاط استان ایلام مقداری از موی طرفین سرخویش را پس از افتن در دو طرف صورت آویزان می كردند و به آن چَتر (?atr)می گفتند و این عمل صرفاً برای زیبایی بوده و بقیه موی سر كاملاً پوشانیده می شد و هیچگاه برای مردان تحریك آمیز نبود «سرون »نوعی پوشش سر برای زنان است كه در برخی نقاط مانند شیروان چرداول ، ایوان و معدود نقاط دیگر استان متشكل از كلُاه یا عرقچن ، یك یا دو عدد «گُل ونی » (گُل بندی = آذین یافته با گُل ) و گاهی «هَبَر» و یا نوعی چفیه سیاه رنگ رگه دار می باشد كه به دور عرقچن بسته شده و حجم بزرگی را تشكیل و مقداری از اضافه آنها برای زیبایی به پشت آویزان می گردد .

 

عرقچن یا كِلاو (Kelāw )

 نوعی كلاه زنانه می باشد كه در نقاط مختلف استان رایج است. جنس آن معمولاً از پارچه نخی سفید رنگ و گاه به رنگهای دیگر می باشد كه مقدار كمی از سر را می پوشاند و هیچگاه به تنهایی به كار نمی رود و سایر سرپوشها روی آن بسته می شود و هرگاه كه عرقچن یا كَلاو منجوق دوزی شده باشد سرپوش هایی كه بر روی آن بسته می شود به حداقل ممكن می رسد تا زیبایی آن بیرون بماند .

 

- گُل وَنی (Golwany)

نوعی سرپوش از جنس حریر ، ابریشم و یا نخی می باشد كه در اندازه های مختلف كوچك و بزرگ تولید می گردد و جنس آن نازك بوده و زمینه ی مشكی داشته و با گل و بوته و نقش های ساده اسلیمی در رنگهای سفید و قرمز یا سبز و گاهی نارنجی و آبی و زرد تزئین گردیده است. در بیشتر نقاط استان بغیر از نقاط جنوبی با شیوه های تقریباً مشابه ای از «گُل وَنی » برای پوشش سر استفاده می شود و گاهی به مانند روسری و یا بر روی عرقچن و یا با بستن دو عد یا بیشتر آنها به همدیگر یك سرپوش بزرگتر تشكیل می دهند و در مناطق مانند شیروان چرداول ، ملكشاهی و قسمتی از ایوان آنرا به صورت سه گوش رو سر انداخته وسرپوش « هَبَر » را روی آن بر دور سر می بندند.

گاهی به گُل ونی های بزرگ «سَرونَ » و یا «علی خانی » نیز می گویند  .

 

- تا كاری (Tākāri)

 نوعی سرپوش زنانه كه از جنس حریر و یا نخی مربع شكل و بزرگ و از گُل ونی ضخیم تر است . زمینه ی آن سیاه و دارای خطوط باریك به صورت رگه های نازك قرمز تیره و یا سبز می باشد و دارای ریسه در حاشیه می باشد و وقتی به دور سر بسته می شود حجم بزرگی را دایره وار حول سر ایجاد می كند و مقداری از اضافه ی هر دو سر آن به پُشت سر آویزان می گردد و معمولاً زیر آن و برای پوشاننده طرفین صورت و موی سر از گل ونی كه زیر آن قرار دارد استفاده می شود این نوع سرپوش عموماً در منطقه ی آسمان اباد و هلیلان در شهرستان شیروان چرداول وشهرستان ایوان استفاده می شود .

 

- هَبر (Habar)

یك نوع سرپوش مشكی و از جنس مخمل می باشد كه سه گوش بوده و دو گوشه ی آن بلند و مقداری باریك می باشد حاشیه ی هَبَر دارای منگوله سیاه رنگ می باشد و هنگام بستن به دور سر ، منگوله ها در چند ردیف ، طرفین و جلوی سر را زینت می بخشند. پیش از بستن هَبَر ار گل ون استفاده می شود، بدینصورت كه گلی ونی را بصورت مثلثی در آورده و روی سَر می اندازند  و سپس هَبَر را برروی آن به دور سر می بندند استفاده از هبر در شهرستانهای شیروان چرداول ، ایوان ، مهران ، ایلام و برخی نقاط دیگر استان به صورت محدود مرسوم می باشد .

 

- مَقنا یا مَقنَه (Maqnā)

 پارچه ای تقریباً نازك و مشكی ( و گاه رنگهای دیگر ی مانند قهوه ای ، سبزتیره خاكستری و..) كه عرض آن حدود 70 سانتیمتر می باشد و بیش از 5/1 متر طول دارد و بصورت دو قطعه می باشد كه از كناره و در جهت طول به هم بافته شده اند مقنا سرپوش ویژه زنان عرب زبان بوده و از این مناطق وارد دیگر نواحی استان شده است و به علت راحتی  و پوشاندن  تمام سروگردن و قسمتی از سینه و مشكی بودن رنگ مورد قبول و پسند زنان میان سال ومسن بیشتر نقاط دیگر استان قرار گرفته و می رود تا به تدریج جایگرین سایر پوششهای زنانه گردد .

زنان یك سر مقنا را روی سر گذاشته و مابقی آن را به دور سروگردن تا سینه می پیچند و در نهایت برای آنكه باز نگردد به آن سنجاقی می زنند. زنان  میان سال و مسن بیشتر رنگهای مشكی استفاده می كنند و رنگهای دگر ویژه دختران وزنان جوان می باشد .

بیشترین استقبال از مقنا در شهرستانهای مهران ، دهلران ، دره شهر وآبدانان می باشد

 

روسری یا «بان سری » (Bāsary) :

 روسری همان پارچه رنگی و گلدار و در رنگها و طرحهای مختلف است كه در اكثر نقاط كشور رایج بوده وامروزه تقریباً تمامی دختران وبسیاری از زنان جوان وخصوصاً در نقاط شهری وپر جمعیت استان از آن و به تنهایی استفاده می كنند .

 

-   قَترهَ (Qatra ) :

 نوعی چادر زنانه است كه برخلاف چادرهای مرسوم دیگر نقاط كشور اولاً بسیار بزرگتر بوده وثانیاً دارای مقداری آستین گشاد می باشد كه با عبور دادن دستها از آنها دیگر نیاز چندانی به كنترل آن در بیشتر مواقع نیست . جنس قتره مختلف بوده تماماً به رنگ مشكی و از پارچه های ساده و بدون نقش می باشد و برخی مواقع به حاشیه جلو و كناره آستینها نوعی بافت مثلی و تا حدودی ریسه مانند دوخته می شود. قتره مختص زنان عرب زبان بوده و از این ناحیه وارد دیگر نقاط استان گردیده است و در حال حاضر بالا پوش تقریباً تمامی زنان عشایری و روستایی و برخی زنان میان سال وكهنسال شهری ایلام می باشد. و مابقی زنان و اكثریت مطلق دختران از چادر به جای قتره كه فاقد ویژگیهای فوق است استفاده می نمایند. رنگ چادر نیز مشكی بوده و استفاده از چادرهای رنگی و گل دار بیشتر توسط دختران نوجوان و یا بصورت محدود در برخی نقاط و یا چادرشب استفاده می شود .

 

- كَمَر چین (Kamarčin):

تا چند دهه پیش بالاپوش عمده ی بیشتر زنان ایلامی خصوصاً در نواحی شمالی و مركزی نوعی پالتو زنانه به اسم «كَمَرچین » بود كه به علت استفاده فراوان از نوارهای زربافت در تزئین آن از زیبایی خاص برخوردار و احتمالاً نام آن نیز به همین خاطر باشد. جنس كمرچین از مخمل در رنگهای قرمز ، جگری ، سبز ، سرمه ای ومشكی بوده و دارای آستین بلند ، جلوباز ، (عیناً شبیه پالتو مردانه) وجیب بادهانه كج در طرفین و كمربندی از جنس خود می باشد و بسته به سن و موقعیت مالی زن ممكن بود از تزئینات بیشتری برخوردار و چنانچه زن در سنین میان سالی و یا كهنسالی بوده از رنگهای سنگین ( مشكی ، سرمه ای ) استفاده می كرد. امروزه استفاده از كمر چین نزد زنان ایلامی تقریباً منسوخ گردیده و فقط در معدود نقاط دور افتاده ای مانند ملكشاهی زردلان وجاهای دیگر توسط پیر زنان در فصل سرما پوشیده می شوند و آخرین رمقهای خود را می گذراند و قَتَره و بلوزهای جدید جای آنرا پر كرده است

 

- یَل (Yal) :

نوعی كُت زنانه و از جنس مخمل بوده و تزئنات اندكی مثل كمرچین دارد و موارد استفاده از آن نیز به مانند كمرچین نزد زنان این نواحی می باشد. یل دارای جیب در طرفین بوده و آستین دار می باشد و دگمه هایی برای بستن جلو آن تعبیه شده است.

 

- كُلَنجَه (Kolanja)

 كُلنجه نوعی دیگر از بالا پوشهای زنان می باشد كه از نظر رنگ ،جنس ، دوخت و تزئینات و كاربرد عیناً مانند كمرچین می باشد با این تفاوت كه فقط اندازه ی آن كمتر بوده و تا حدود زانو می رسد و در مناطقی كه كمرچین كاربرداشته مورد استفاده بوده است.

 

سُخمَه (Soxma) :

نوعی بالاپوش دیگر است كه از مخمل و یا گاهی پارچه های رنگ دیگر و در رنگهای شاد و روشن (قرمز ، جگری ، سبز و... ) دوخته می شود و فاقد آستین بوده و كاملاً شبیه جلیسقه می باشد. در سُخمه حداكثر تزئینات بكار رفته و بیشتر این تزئینات كه شامل انواع آویزها نقره ای و سكه قلا بدارند كه جلو و حتی پشت آنرا فرا می گیرد وبدین لحاظ در گذشته توسط دختران وزنان جوان پوشیده می شد وبیشتر جنبه تزئینی برای مراسمات داشته است و زنان مسن و كهنسال هرگز از آن وخصوصاً با تزئینات استفاده نمی كردند ، سخمه در بیشتر نقاط استان بغیر از قسمتهای جنوب دهلران وقستمتهایی از مهران رواج داشته ولی امروزه بندرت در نقاط دور افتاده روستایی وعشایری كاربرد دارد .

بعلت وارد شدن انواع و اقسام بالا پوشهای زنانه و رواج یافتن آنها امروزه اكثر قریب به اتفاق زنان ودختران ایلامی خصوصاً در نواحی شهری و پر جمعیت از بلوزها و بالا پوشهای مختلف موجود در بازار استفاده می كنند .

 

كِراس یا شَوو( Kerās , ŠaÜ) :

همان پیراهن بلند و آستین دار زنانه است كه اكثریت زنان روستایی وعشایر و قسمتی از زنان شهری نیز به عنوان تن پوش از آن استفاده می كنند این پیراهن بلند بوده وتا نزدیك روی پاها می رسد و گاهی در ناحیه كمر مقدار تنگ گشته ولی پائین آن كاملاً گشاد می باشد و بسته به سن زن یا دختر رنگ و جنس آن تفاوت پیدا می كند به شكلی كه تقریباً تمامی زنان كهنسال وحتی برخی میان سالان تمایل شدیدی به پوشیدن پیراهنهای با رنگ سنگین وخصوصاً سرامه ای وتیره دارند وآنرا نشانه سنگینی بزرگسالی می دانند در برخی نقاط استان مانند جنوب دهلران و هلیلان بر روی سینه ی پیراهن مهره های به عنوان تزئین نصب می كنند.

 

شِوال(Šewāl) :

 بطور كلی شلوار محلی زنان ایلام به دو فرم عمده می باشد یك شلوار كُردی كه معمولاً از جنس تی ترون و نخی به رنگ تیره یا سرمه ای و امثالهم می باشد كه در قسمت بالا و ران ها گشاد بوده و به طرف ساق پا باریك می گردد و در قسمت كمر بوسیله كِش محكم می گردد و فاقد هر گونه تزئین بوده و گاهی در طرفین جیب درونی دارد. این نوعی شلوار عمدتاً در مناطق عشایری و روستایی استان خصوصاًُ نواحی شمالی ، مركزی ، قسمتهای از دره شهر ، آبدانان و شمال دهلران و برخی نقاط مهران استفاده می شود و تنها تفاوتی كه با شلوار مردان دارد این است كه محل دوخت جای كِش آن به بیرون می باشد. و این نشانه برای مشخص شدن شلوار زن از شلوار مرد است 

نوع دوم كه بیشتر به «بی جامه » معروف است از جنس های مختلف و گل دار بوده و فاقد جیب می باشد و با كِش در قسمت كمر محكم می گردد و در برخی نقاط مثل مهران ، دره شهر ، جنوب دهلران قسمت پائین و ساق پا را تنگ نموده و برخی تزئینات مثل نوار دوزری و غیره به آن می افزایند .

 

قی‌وَن ( Qaywan )

 پارچه ای بلند و یك رنگ كه از آن به عنوان شال كمر استفاده می شود و امروزه در نقاط عشایری و روستایی

 

  پوشاك مردان ایلامی

نگرش مردان ایلام به لباس خود به شیوه ای است كه بایستی نشانگر مردانگی ، بزرگ منشی و موقعیت اقتصادی و حتی اجتماعی وی در جامعه باشد. این روند در  نقاط شهری و پر جمعیت گرایشی به سوی البسه گران قیمت و وارداتی می باشد. در حالیكه در نقاط عشایری و روستایی كه هنوز پای بندی به سُنتهای تا حدودی زیادی برقرار است ،توجه به لباس محلی ولی از نوع مرغوب و آراسته ی آن هنوز از دلگرمیهای مردان است .

بكار بردن هر گونه تزئنیات در لباس مردان مطرود بوده و آنرا ویژه ی زنان می دانند قلمرو تقریباً كوچك فعلی استان ایلام با جمعیت آن شرایطی را فراهم آورده كه معمولاً بیشتر عناصر لباس از گروههای همسایه اقتباس گشته و با معدود تغییراتی در پاره ای مواقع در این دیار ماندگار گردد . تفاوتهای اساسی در لباس مردان تنها بین عرب زبانان جنوب استان كه خود به استان خوزستان متصل می باشد دیده می شود وسایر نقاط استان این تمایزات آنقدر اندك است كه در پاره ای از موارد به چشم نمی آید. و این تفاوتها نیز به مرور زمان در حال تغییر به سوی همسانی می باشد. بطور كلی لباس جمعیت شمالی و مركزی استان تا حدود زیادی متاثر از استان كرمانشاه   كه خود نیز از كُردان می باشند بوده و قلمرو شرقی وجنوب شرقی استان نیز به مقدار زیادی از پوشاك لُرها طی ایام استفاده نموده اند با این توصیف عمده ترین پوشاك مردان ایلامی از این قرارند :

 

: بغیر از كلاههای وارداتی گوناگونی كه عموماً برای محافظت از سرما و یا گرما در فصول مختلف بعضاً بكار گرفته می شود بسیاری از مردان ایلامی از نوعی كلاه یا عرقچن  كوچك استفاده می كنند كه از جنس پارچه نخی سفید ، یا راه راه و بعضاً مشكی راه راه بوده و بر روی آن چفیه می بندند. این نوع عرقچن در نقاط مركزی ، شمال و شرق استان و آنهم بیشتر در نقاط عشایری و روستایی بكار برده می شود .والبته تنها مردان بزرگسال و كهنسال بیشتر از آن استفاده كرده و سایر مردان تنها گاهی چفیه به تنهایی به سر می بندند.

 

لَچِگ یا چفیه (Laceg) :

چفیه یكی دیگر از سر پوشهای مردان است كه عموماً وارداتی بوده و در اشكال مختلف مانند سفید ، سفید راه راه ، مشكی راه راه و گاهی زمینه سفید و رگه های قرمز یا سبز و بعضاً دارای ریسه دار  كناره می باشند كه بیشتر به تنهایی به دور سر بسته می شوند نوعی چفیه با زمینه مشكی و خطوط بسیار نازك قرمز تیره ، سبز با كناره ریسه دار وجود دارد كه بیشتر در شهرستان ایوان و دهستان آسمان آباد شهرستان توسط مردان برای پوشش سر بكار می رود و همراه عرقچین می باشد. این چفیه بیشتر در شهرستان اسلام آباد كه با آنان هم مرز است استفاده دارد بیشتر كسانیكه به حج می روند از نوع چفیه با زمینه كرم و گلهای بوته و برگ اسلیمی زرد طلایی كه مخصوص كشور عربستان است، استفاده می كنند كه نشانه ی حج رفتن آنان بوده و نوعی موقعیت اجتماعی فرد را نیز نشان می دهد .

 

فَرَجِی (Faraji) یاكَرَك (Karak) یا كَپنَك ( Kapnak ) :

 نوعی بالاپوش مردانه و از جنس كرك می‌باشد كه عمدتاً در نواحی عشایری برای فصل سرما مورد استفاده قرار می گیرد و مانند پالتو بلند بوده و دارای آستین غیر كاربردی می‌باشد و زیر آستینها سوراخی برای عبور دستها تعیبه شده است.

 

سُخمه (Soxma) :

 عنیاً مانند « فَرَجی » بوده لیكن مقداری اندكی آستین داشته بسیاری كوتاهتر از آن می باشد. رنگ فرجی وسُمخه به نوع كُرك بستگی دارد.

 

 عَبا (Abā) :

 پارچه ای نازك و توری مانند و در رنگهای تیره و سنگین وبلند می باشد كه ویژه سادات وعرب زبانان جنوب استان می باشد و نوع دیگر آن كه به «قَترَه » نیز معروف است از نخ پشم گوسفند و یا پشم شتر ( بشتر ) توسط زنان محلی بافته می شود و در شهرستان مهران بشتر مورد استفاده قرار می گیرد .

 

خُفتان (Xwftān) :

 نوعی پالتو مردانه و از جنس مخمل مشكی یا سرمه ای است كه معمولاً فاقد هر گونه تزئینات بوده وجیب در طرفین دارد و در گذشته مورد استفاده مردان به عنوان بالاپوش بوده است و عیناً شبیه «كَمَر چین ) زنانه می باشد با این تفاوت كه فاقد هر گونه تزئینات می باشد .

 

 شِوال (Ševāl):

 شلوار مردان (بویژه در نقاط عشایری و روستایی) از جنس تی‌ترون و امثالهم و همواره تك رنگ می باشد و در قسمت باسن ورانها كاملاً گشاده و در پائین هم باریك می شود. به شكلی كه  برای هر شلوار چند برابر نیاز واقعی پارچه بكار برده می شود و در گویش محلی به آن «شِوال جافی » یا «شِوال كُردی » می گویند. در نقاط شهری و پرجمعیت درصد مردان استفاده كننده از این شلوار بسیار كم می باشد

 

 كِلاش( Kwlās):

 كلاش نوعی كفش (امروزه مردانه و در گذشته هم مردانه و هم زنانه ) است كه توسط مردان با نخ پنبه و جوال دوز به شیوه ای خاص  روی یك قطعه لاستیك پهن به اندازه كمی بزرگتر از كف پاها بافته می شود. این لاستیك از روده داخلی چرخهای كهنه ی اتومبیل تهیه می‌گردد. و امروزه در برخی نقاط عشایری و روستایی مورد استفاده قرار می گیرد.سایر پوشش های بدنی مردان و زنان ایلامی تقریباً همانهایی هستند كه در سراسر كشور به صورت پوشاك در بازار عرضه و مورد استفاده قرار می گیرند .

 

دشداشه (DeŠdāŠe) :

 نوعی پیراهن بسیار بلند وآستین دار می باشد كه معمولاً در قسمت گردن چند دكمه داشته و گشاد و تا روی پاها می رسد و از جنسهای مختلف ولی عموماً تك رنگ و نازك می‌باشد كه صرفاً توسط عرب زبانان جنوب استان و یا مهاجران از عراق مورد استفاده ی مردان می‌باشد.

 

 

عزاداری سنتی «چمر

سرزمین ایلام با حوزه سیاسی فعلی به واسطه همجواری با استانهای همچون كرمانشاه،لرستان و خوزستان تنوعی از نژادها وگویشهای ایرانی را در خود جای داده است مردمانی كه در این دیار می زیسته اند به مانند سایر مناطق همجوار  دارای فرهنگی قوی وآیینهای سنتی خاص خود بوده كه گاهی از همسایگان خویش به عاریت گرفته و به آن رنگ و بوی محلی داده اند آیین سنتی (چمر) یكی از این رسوم محلی است كه عده ای را عقیده برآن است كه ابتدا از لرستان وارد ایلام شده ورنگ وبوی محلی (كردی) گرفته است اجرای مراسم اّیینی (چمر) در بین جامعه عشایری غرب كشور از ریشه های اعتقادی و برخاسته از متن مفاهیم ارزشی این قوم مایه می گیرد كه برای تكریم و تجلیل نمودن از فقدان شخصیتها، انسانهای مصلح و خدا جو ، دلاور وشجاع ، متهور و مورد احترام اقشارمردم بر پا می شود .        

 

 واژه چمر

 در لغت نامه های مختلف در برابر واژه چمر تعابیر و معانی گوناگونی بیان گردیده كه مجموعاً معانی مشترك و مشابهی را شامل می شود در فرهنگ مردوخ  چمر به معنای دایره و حلقه و(چه مه ری) را دهل عزا ذكر نموده است در لغت نامه دهخدا چمر به معنی آشكار و ظاهر و در فرهنگ عمید به معنای محیط و دایره و هر چیز دایره مانند ذكر شده است بطور كلی واژه چمر می تواند از كلماتی مانند (چه مه ره))یعنی (چشم به راه ) و منتظر كسی یا مسافری بودن و یا (چم وچمانن)به معنای خم و خم شدن (كنایه از پشت از غم دولا شدن )گرفته شده باشد.

 

تعریف چمر

چمر نوعی مراسم ویژه سنتی و نمایش تصویری و عینی از آیین مرثیه ای و عزاداری محلی است كه می توان آن را در  قلمرو تعزیه به شمار آورد در مقدمه مقاله  (مراسم چمر در ایلام ) نوشته آقایان فرخی و كیایی چنین آمده است كه : این سوگ-آواز پیشینه ای كهن دارد , با اساطیر آغاز دوره نوسنگی ارتباط می یابد كه در ایران ، فینیقیه و اسكندریه این مراسم را بعد از برداشت گندم یعنی زمان خشكیدن گیاهان انجام می دادند.

مراسم چمر را به فاصله یك تا سه هفته بعد ازمرگ متوفی انجام می دهند و سبب این تاخیر آن است كه صاحب عزا پیك هایی را به مناطق و اطراف می فرستد تا از طوایف و تیره های كه با آنان ارتباط دارند برای شركت در این مراسم دعوت به عمل آورند،برای انجام مراسم چمر احتیاج به انجام یك سری كارهای مقدماتی است كه مهمترین آنها عبارتند از:

 

تدارك برگزاری مراسم چمر

در زمانی كه جوانی شجاع و یا فردی خوشنام دعوت حق را لبیك می گوید عشیره و طایفه او به فكر انجام چمر می افتند كه بعد از تصمیم گیری،به جمع آوری ملزومات  آن می پردازند كه به آن اصطلاحاً(خرج چمر) می گویند.

 

تعیین و انتخاب چمرگاه

 انتخاب جایگاه و محل برگزاری مراسم و تعیین (چمرگاه)به اعتبار و نقش عمده آن در ایجاد جاذبه و معرفی هر چه باشكوهتر صحنه مراسم ارتباط دارد به نحوی كه پس از خاتمه مراسم با بجای گذاردن علایم تصویری تا سالیان دراز این علایم ضامن و تداعی كننده خاطرات فرد متوفی است.

 

موعد و زمان برگزاری چمر

پس از اتخاذ تصمیمات لازم در برگزای مراسم مراتب توسط افرادی كه اصطلاحاً(پیك) می نامند به اطلاع طوایف و عشیره های دور و نزدیك جهت حضور و شركت در مراسم چمر رسانیده می شود.

 

نحوه حضور و مشاركت در مراسم چمر

مدعوین به مراسم در گروهای منظم با لباسهای تیره و سنتی كه غالباً از ریش سفیدان و مردان و زنان میانسال طوایف و تیره های دور و نزدیك می باشند به صحنه مراسم وارد می شوندكه هر گروه حامل كمكهای جنسی مرسوم و مخصوص به خود هستند این كمكها بیشتر شامل مواد غذای نظیر برنج،گوسفند،روغن،قند و حتی در مواردی هیزم است كه در لیستی كه توسط طایفه صاحب مراسم گرفته می شود این كمكها ثبت می گردد تا در فرصتهای مقتضی متقابلاً جبران نمایند با انجام چنین رفتاری هزینه برگزاری  مراسم كه از یك حركت و روح تعاون نشات می گیرد تنها به خانواده متوفی تحمیل نخواهد شد با شروع مراسم مدعوین به شرحی كه خواهد آمد با استقبال مخصوص گروه استقبال كننده مواجه می شوند كه این استقبال به دو صورت انجام می پذیرد.

 

الف -استقبال كنندگان گروه مردان

این گروه كه عمدتاً بزرگان قوم خانواده عزادار هستند با لباس محلی و تیره در حالتی كه روی پیشانی و شانه های خود را گل گرفته و نوارهایی پهن از سیاه چادر را به شیوه حمایل بر تن دارند در مقابل افراد و بزرگان تازه وارد مدعو قرار گرفته و با تكرار كلمه(هی داد هی بیداد)به همدیگر تسلیت گفته و وارد شدگان نیز از یك ظرف گل كه در یك طشت یا تغاری آماده گردیده به شانه ها و پیشانی خود می مالند تا مراتب همدردی خود را تجسمی عینی ببخشند استقبال كنندگان مدعوین را به درون سیاه چادرهایی كه از قبل آماده شده جهت استراحت و صرف چای و نهار هدایت می كنند و پس از پذیرایی از  آنان بر حسب رعایت سن و مقام با اجازه خانواده متوفی توسط شخصی كه یك سینی با یك كارد به همراه دارد به نشانه احترام و پاسخ به عمل ابراز همدردی مدعوین به پاك نمودن گل های شانه ها و پیشانی آنها می پردازند.

 

ب-استقبال كنندگان گروه زنان

این گروه كه از بستگان درجه یك خانواده عزادار هستند با سربندهای تیره و لباسهای مشكی و صورت خراشیده  و پیشانی و شانه های گل گرفته شده به نحوی كه چادر و عبای مشكی آنها بر روی شانه ها افتاده به استقبال زنان مدعو می روند و با حركتهای موزون هر دو دست كه  روی صورت، به صورت مماس فرود می آید و با گفتن عبارت(وی وی)وای وای صورت می گیرد كه این عبارت به طور ریز و تند و سریع تكرار می شود سپس زنان مدعو را به جایگاه و یا محل استقرار گروه زنان (مویه خوان یا مور آر )مشایعت و همراهی می نمایند..

 

اجرای مراسم چمر

در مراحل اجرایی چمر از مجموعه ای از گروهای مختلف تشكیل می شود كه شامل گروه صف زنان،صف مردان،زنان مویه خوان،نوازندگان ساز و دهل و گروه شاعران محلی یا به ایشها(بهتر گوها یا رو كرها) است كه هر كدام به طور منظم و در جایگاه مخصوص خود قرار می گیرد.. در روز موعود با بالا آمدن آفتاب و به نوا در آمدن سرنا و دهل در میدان چمرگاه بستگان  و اقوام صاحب عزا دور هم جمع شده و در دو صف جداگانه زن و مرد ولی مرتبط به هم بر روی خطی دایره وار در چمرگاه صف می بندند نخست مردان صف بسته و علمها و كتلها را در قسمتهای مختلف صف جای می دهند سپس زنان در انتهای صف مردان صف بسته و پارچه ای سیاه راجلوی خود می گیرند و سپس(به ایشها)و(رو كرها) در چند دسته چهار تا شش نفری و معمولاً در دسته های مختلف به همراه نوازندگان موسیقی كه آلاتشان دهل و سرنا است به سرودن شعرهای فی البداهه در رثای متوفی پرداخته كه نوایشان با آهنگی خاص و بسیار غم انگیز خوانده می شود همسرایان ضمن سرودن همزمان شعرشان به همراه نوازندگاه دهل و سرنا و به آرامی حول میدانی دایره شكل كه صفوف فشرده مردان و زنان میهمان آن را احاطه كردند به حركت در می آیند در وسط میدان با تیرهای چوبی كوتاه سكویی ایجاد می كنند كه به (كتل)  معروف است كه البسه و تفنگ و قطار و عكس متوفی را بر روی آن نصب می كنند اسب متوفی را نیز با پارچه تزئین و تفنگ صاحبش بر روی زین آن قرار می دهند.سپس زنان جدای از مردان و در گوشه ای از میدان صفوف فشرده ای را تشكیل می دهند و  عده ای از زنان كه به (مور آرها) معروف هستند و صدای رسا و دل انگیز دارند به دور كتل حلقه زده و به صورت جمعی یا انفرادی اشعاری غم انگیز در رثای متوفی می سرایند در نزدیكی ظهر از میهمانان جهت صرف نهار در سیاه چادرهای كه قبلاً در یك یا دو ردیف برپا شده اند دعوت به عمل می آورند  غذای چمر معمولاً چلو گوشت است كه در سینی های بزرگ و برای هر سه یا چهار نفر یك سینی گذاشته می شود پیش از غروب آفتاب مردان و زنان گرد علم و كتلها جمع می شوند و پس از شیون بسیار پیرمردان  قوم كتل خاص مرده را باز می كنند ومراسم پایان می یابد اگر مراسم چمر چند روز ادامه یابد هر غروب میهمانان به خانه خود باز می گردند اما در آخرین روز به میهمانان شام می دهند كه به این شام(شاو شیم)یا(شاو شین) می گویند .

در مجموع، مراسم چمر در استان ایلام دارای مفاهیم ارزشی و اعتقادی فراوانی نظیر:برابری،تعاون،اتحاد،نظم و تعادل و توازن است حركت صفوف مردان و زنان در كنار هم نشانه مساوات و برابری زنان ومردان  در عرصه زندگی است مراسم چمر مجموعه ای از ارزشهای انسانی و اسلامی است كه در قالب حركاتی عینی و ملموس  به تصویر كشیده می شود تا از این طریق از حقوق عرفی و شخصیت معنوی عزیزان از دست رفته و انسانهای مصلح و خدای جوی تجلیل شود  با این امید كه انشاءاله آثار این مراسم با شكوه سنتی و اعتقادی منشاء خیر و بركت برای انسانها در عرصه فعالیت زندگی و مبارزات اجتماعی گردد.

 

برگزاری جشن

 در میان ایلات و عشایر استان همچنان رسمهای گذشته پابرجاست و مراسم ازدواج بر اساس رسومات برگزار می شود.

 

شیرینی‏خورانی

پس از اتمام مراسم خواستگاری و قبول هدیه، در روزی معین زنان دو خانواده در منزل پدر دختر جمع می‏شوند و خانواده پسر یک شال و یک انگشتر و تعدادی پوشاک از قبیل پیراهن، کفش، سربند، گلبندی و مقداری شیرینی، قند، روغن، برنج برای خانواده دختر می‏برند. از این روز تا هر زمان که مراسم عروسی انجام شود، داماد موظف است به اولیای دختر از حیث درو و خرمن‏برداری و در مواقعی که مهمانی برای آنان می‏رسد خدمت و کمک نماید و همچنین تمام هزینه و مخارج زندگی دختر به عهده خانواده پسر می‏باشد.

 

 دستگیرانی

معمولاً دو سه روز قبل از این مراسم خانواده داماد مقدار کافی قند، چای، برنج و چند تایی گوسفند (بسته به تعداد میهمانان) و سایر مواد غذایی به منزل پدر عروس می‏فرستد و برای روز معین افراد و وابستگان دو خانواده را برای صرف ناهار دعوت می‏کنند. برای برگزاری این ناهار سعی می‏شود که وسایل ساز و دهل روبه‏راه باشد و پایکوبی از برنامه‏های اصلی و قطعی این مراسم است و پس از چند ساعتی که ناهار صرف شد، بزرگان خانواده با بحث و تبادل نظر میزان شیربها و شیرینی و نوع زینت‏آلاتی را که باید به عروس هدیه کرد تعیین می‏نمایند.

 

دامادچرانه

پس از اتمام مراسم دستگیرانی داماد به خانه عروس دعوت می‏شود. معمولاً برادر عروس داماد را تا منزل همراهی می‏کند و مرسوم است که داماد مبلغی پول به عنوان هدیه به خانواده دختر می‏دهد و باز هم رسم است که در موقع عزیمت داماد از خانه عروس، مبلغی بیش از مبلغ تأدیه شده به وسیله داماد از طرف خانواده عروس به داماد هدیه می‏شود.

 

عقد

روز عقد چند نفر از خانواده داماد به خانه عروس می‏روند و پس از اخذ شناسنامه دختر، همراه با یک یا دو وکیل از خانواده دختر به محضر و یا محل روحانی منطقه می‏روند و پس از جاری کردن خطبه عقد، دفاتر به امضای افراد ذی‏ربط می‏رسد.

 

عروسی

برای انجام عروسی پس از کسب اجازه پدر دختر، افراد خانواده طرفین برای شرکت در جشن عروسی دعوت می‏شوند. دعوت‏شدگان سوار بر اسب و قاطر و استر با جلال و شکوه خاصی ضمن شادی و سرور و ترتیب دادن مسابقه اسب‏دوانی، به منزل دختر می‏روند و اندکی در منزل توقف می‏نمایند. در این موقع زنان خانواده، دختر را برای حرکت آماده می‏نمایند. عروس را بر مادیانی سوار می‏کنند و با شکوه و شادی و در میان هلهله و خواندن آوازهای محلی و ساز و دهل او را به منزل داماد می‏برند.

در جلو در منزل فرش یا پارچه‏ای پهن می‏کنند و در کنار این فرش داماد یا برادر داماد ایستاده است. به محض ورود کاروان عروس یکی از آنان عروس را از بالای مادیان پایین می‏آورد و گوسفندی جلوی پای عروس قربانی می‏کند.

پس از صرف شام و انجام مراسم مقدماتی پدر داماد یا بزرگ خانواده داماد، دست داماد را می‏گیرد و او را به اطاق عروس می‏برد و دست آنان را در دست یکدیگر می‏گذارد. آنگاه مرسوم می‏باشد که داماد مبلغی به عنوان «راه‏شرمانه = روسرمانه» به دختر هدیه می‏کند.

 

صنایع دستی استان ایلام

 استان ایلام فروزان از تمدن دیرپای سرزمین ایلام باستانی است ؛ این استان بخشی از عیلام بوده كه در حدود 3000 سال قبل از میلاد بوجود آمده وتا سال 640 قبل از میلاد به حیات اجتماعی خود ادامه داده است. ایلام كه در كتیبه های بابلی آلامتو یا آلام آمده است به قولی معنی كوهستانی یا كشور طلوع آفتاب را می دهد.

 زندگی عشیره ای وسنتی در استان ایلام باعث رشد ورونق صنایع دستی مرتبط با‌آن شده است ؛ از دیرباز بافت قالی كردی (قالیچه درشت بافت ) ، سیاه چادر ،جاجیم ، گلیم ساده ، نمد مالی ، چیغ بافی وگیوه دوزی در استان مرسوم بوده است ؛ امروزه رشته های مختلف بومی موجود در استان پس از شناسایی وارزیابی قابلیت های توسعه آموزشی آن رشته ها با رشته های مرتبط وعلاوه بر آن جهت پاسخگویی به سلایق مختلف ، رشته های دیگری نظیر احرامی بافی ، گلیم نقش برجسته ، معرق روی چوب ، منبت چوب، سفال وسرامیك ، طراحی روی سفال ، قلمزنی روی فلز مس و... در این استان راه اندازی شده است كه درزیر به شرح مهمترین آنها پرداخته می شود :

 

 قالی بافی

مواد اولیه بكار رفته در این گونه زیر اندازها عمدتاً ابریشم بوده كه در بیشتر موارد به صورت تمام ابریشم ودرپاره ای از مواقع از كرك وابریشم با هم در بافت فرش استفاده می شود برای بافت از دارهای فلزی عمودی وسایر ابزار نظیر دفه (دفتین ) ، قیچی ، قلاب وچاقو استفاده می شود امروزه بخش عمده ای از زیر اندازهای سنتی را فرشهای  گل ابریشم بارج شماره بالای 40 وگلیم نقش برجسته (بعنوان اصیل ترین صنعت دستی استان ) را تشكیل می دهد كه از اقبال خوبی نیز در بازارهای جهان برخوردارند.

فرشهای تولیــــــدی استــــان غالباً قالیـــچه (Cm 140×220) وذرع ونیم (cm 100×150) است كه عمدتاً در شهرستانهای دره شهر وایوان بافته می شوند.

 

 

گلیم نقش برجسته

 از نظر اصالت وتولید مهمترین وشاخص ترین صنعت دستی وبومی استان ایلام است كه با توجه به نل چیز بودن سابقه بروز خلاقیت بافندگان چیره دست این استان در امر بافت گلیم  نقش برجسته كه تلفیقی از گلیم ساده وگره قالی در متن آن است ،صحنه نمایان پهن دشت گلیم است كه بافندگان بارعدهمت دستهایشان باران جبین را بر آن باریده وگلستانی از گلها رویانده اند تا چشمها را نوازش داده وروح را جلا بخشند.

گلیم نقش برجسته احیاء كننده گلیم 8000 ساله مكشوف در آناتولی تركیه (قدیمترین گلیم ) وقالی 2500 ساله پازیریك ( قدیمترین قالی ) است كه تكامل آنها را امروزه با نوآوری حفظ كرده وتواماًُ ترویج می بخشد . در این نوع گلیم زمینه ، بافت گلیم ساده ونقوش آن گره كامل قالی است كه طبیعتاً بعد از بافت ، نقوش آن برجشته تر از زمینه است زندگی عشیره ای وپرورش دام برای تامین معثیت  زندگی مردم منطقه ایلام از دیر باز تاكنون موجبات  استفاده از پشم ورشد ورونق صنایع دستی مرتبط با آن خصوصاً گلیم ساده را فراهم آورده است آنان پشم مصرف در گلیم را از دامهای خود تامین ودر كارگاهها رنگرزی كوچكی رنگ نموده ودر تولید مورد استفاده قرار داده اند. عشایر به دلیل كوچ نشین بودن وحركت های مداوم معمولاً از دارهای افقی كه براحتی جمع شده ودر مناطق اسكان ایل قابل استقرار بوده است استفاده كرده اند . از نظر مصرف نیز قسمت عمده ای از گلیم های ساده تولید شده توسط زنان جنبه خود مصرفی داشته ودر زندگی روز مره آنان مورد استفاده قرار گرفته است .

بدنبال همین روند خانم بافنده ای به نام سحر چلانگر ساكن روستای زنجیره (از توابع شهرستان سرابله استان ایلام ) در قسمتی از گلیم بافته خود موفق به اجرای نقشی برجسته با استفاده از گره قالی می شود كه از آن پس زمینه ای برای رشد وترویج گلیم نقش برجسته فراهم می آید.

 

آنچه مسلم است اینست كه در سایر مناطق ایران از جمله اراك نیز بافت اینگونه گلیم انجام می شود ولی با این وجود در همه جا اصالت آن متعلق به ایلام است ؛ چرا كه برای اولین بار بافت آن در ایلام شروع شده است .

از جمله وسایل مورد نیاز برای بافت این نوع گلیم می توان به كارد ، قلاب ، دفتین ودار اشاره كرد كه معمولاً از دارهای فلزی كه بصورت عمودی نصب می شوند ، استفاده می‌شود.

از جمله طرحها ونقشه های مرسوم در گلیم نقش برجسته ایلام می توان به نقش های لچك ترنج ، گل فرنگ ، هندسی ، تصویری و... اشاره كرد كه به دلیل كاربرد گره قالی در اجرای آنها ، بصورت برجسته بر سطح گلیم به چشم می خورند .

زندگی عشایری این منطقه وسنخیت اینگونه صنایع با آن می تواند از جمله عواملی باشد كه به تداوم وترویج این دستبافته ها كمك كرده است و علاوه برجنبه مصرفی موجبات كاربردهای تزئین آن را نیز فراهم آورده است ، یكی دیگر از عوامل كه در ارتباط با توسعه وترویج بافت گلیم نقش برجسته می توان برشمرد نوع معیشت بافندگان آن است كه اكثراً زنان را شامل شده وبادریافت دستمزد موفق به گذراندن زندگی روزمره هستند در مجموع می توان به بحث اشتغال آنان در آن خصوص پرداخت كه به عنوان شغل اصلی یا جانبی منجر به تامین درآمد خانواده ها می شود .

در حال حاضر بافندگان بسیاری به امر بافت گلیم نقش برجسته اهتمام ورزیده وبا سعی وتلاش وافر باعث رشد ورونق آن در سطح استان و علاوه بر آن در كل كشور شده اند، بطوریكه عرضه مناسبی در بازار فروش داشته ودارد. بی شك گلیم نقش برجسته در این استان از اهمیت شایانی برخوردار است واین مهم كه از جهت فرهنگی می تواند به عنوان لوحی بازكننده ی نقشمایه های اصیل وسنتی این مرز وبوم به تمام نقاط داخل وخارج از كشور باشد ودر كل اقتصاد منطقه را بهبود بخشد وبه رفع مشكل بیكاری وبالا بردن سطح اشتغال كمك نماید قابل بررسی است.

 

 نمدمالی

بدلیل بافت عشایری این استان وتامین مواد اولیه (پشم ) مورد نیاز برای نمدمالی در داخل منطقه ، از رونق خوبی برخوردار است البته بدلیل تاثیرات جوی این حرفه فصلی بوده واز اول تابستان تا ابتدای ماه سوم پاییز به مدت  5 ماه در سال انجام می گیرد وفرایند تولید شامل تنیدن الیاف طی مراحل حلاجی كردن پشم لوله كردن وكوبیدن آن است كه در نهایت منجر به تولید نمد زیراندازه ، كلاه نمدی وپالتونمدی (كینك ) خواهد شد .

 

 احرامی بافی

یكی از دستبافته های داری است كه ماسوره اساس كار آن است وماكو با الیاف نخی در داخل آن جای دارد . در این نوع بافته از خامه پشمی رنگ رزی شده بعنوان مواد اولیه استفاده می شود مراحل كلی فرآیند تولید احرام به شرح زیر است :

1ـ مرحله ایجاد دهانه كار

2ـ مرحله پودگذاری

3ـ مرحله دفتین زدن

قابل ذكر است با توجه به تعیین شهر مرزی مهران بعنوان مسیر ترد زائرین كربلای معلی این گونه بافته توانسته بعنوان سجاده ، سوغات ارزنده ای باشد علاوه بر آن از این «هنر صنعت »كیف وسایر محصولات نیز ساخته وپرداخته شده وبه قیمت مناسب به بازار فروش عرضه می‌شود.

 

 گیوه بافی

 كوهستانی بودن منطقه ونیاز به پای افزار راحت و سبك در گذشته انگیزه بافت گیوه را فراهم آورده است این «هنر ـ صنعت » كه هم اكنون نیز رواج دارد طی سه مرحله زیر تهیه می شود :

1ـ آماده كردن تخت گیوه (آجیده ) ، كه این كار توسط تخت كش انجام می شود.

2ـ بافت رویه گیوه (گیوه بافی )، كه معمولاً برای بافت از نخ پنبه ای وابریشم استفاده می‌ود.

3ـ دوختن رویه گیوه به تخت گیوه كه این كار توسط فردگیوه دوز انجام می شود .

امروزه از تكنیك بافت گیوه نمونه صندلهای زیبایی با طرح ورنگ متنوع ساخته وپرداخته شده وباقیمت مناسب به بازار عرضه می شود .جالب اینكه در زندگی آپارتمانی نیز به عنوان روفــرشی مورد استفاده قرار می گیرد .

 

معرق روی چوب

 با توجه به مستعد بودن زمینه رشد این «هنر ـ صنعت » در استان وبرای پاسخگویی به سلایق مختلف طرح معرق روی چوب از چند سال پیش تا كنون در این استان راه اندازی شده ودر بیشتر مناطق این مرز وبوم از رونق خوبی برخوردار است.

ابزار كار مورد نیاز برای این رشته علاوه بر میز مجهز به وردست شامل كمان اره ، اره مویی، مته دستی یا برقی بوده كه از مواد اولیه ای نظیر تخته سه لایه وچوبهای رنگی ودرپاره ای از موارد از تلفیق چوب وفلز استفاده می شود كه در نهایت كار انجام شده پولیستر می شود .

این «هنر ـ صنعت » دارای كاربردهای مصرفی وتزئینی فراوانی است ؛ تابلوهای معرق با طرح های ظریف ، تابلواشعار ، آیات قرآن، تصاویر ، انواع رومیزی ودرپاره ای از موارد ساخته وسایل سرگرمی نظیر شطرنج وتخته نزد ، تزئین قلمدان ودكوراسیون منازل ، آرم ادارات بصورت تابلو نصب در محل تریبون و ... از جمله مواردی است كه با استفاده از تكنك معرق تهیه وتولید می شود وچون در همین استان تهیه می شود با نازلترین قیمت به بازار فروش عرضه می شود.

 

 بافت سیاه چادر

در اصطلاح محلی به آن دوار (davar) گفته می شود كه معمولاً توسط زنان عشایر استان وبا استفاده از موی بز بافته می شود .

از جمله ویژگیهای سیاه چادر می توان به خواص فیزیولوژیكی موی بز اشاره كرد كه برخلاف بقیه مواد در گرما منقبض ودر سرما منبسط می شود  واین به كاربرد ممتاز آن در سیاه چادر كمك كرده تا در تابستان منافذ سیاه چادر باز شده وهوای سیاه چادر خنك شود ودر زمستان منافذ آن بسته شده تا از ورود سرما و باران جلوگیری شود.

 

چیغ (چیت )بافی

 از جمله متعلقات سیاه چادر است كه در اطراف آن زده می شود. چیغ با استفاده از الیاف گیاهی (نی ) وهمچنین موی بز و در پاره ای مواقع با استفاده از نخ پشمی رنگی بافته می شود. ضمناً نقوش در جیغ ، به سبب ماهیت بافت آن بصورت هندسی است. ناگفته نماند در كاربردهای امروزی ازآن می توان بعنوان پارتیشن در خانه های آپارتمانی استفاده كرد .

 

 جاجیم بافی

جاجیم بافته ای از پشم تابیده رنگی است كه اغلب بافتی خشن دارد ؛ درمنطقه ایلام عموماً از الیاف لطیف پشمی دربافت جاجیم استفاده شده كه بعنوان رختخواب پیچ كاربرد دارد. در اكثر خانواده های ایلامی از این نوع دستبافته ها برای پیچیدن یك دست رختخواب اضافی (جهت مهمان ) استفاده می شود.

 لازم به ذكر است كه در گذشته های نه چندان دور از این بسته های رختخواب كه در كنار دیوار پیچیده می شده به عنوان تكیه گاهی مناسب برای مهیمان مورد استفاده قرار می گرفته است. علاوه بر این به دلیل تنوع رنگی جاجیمها. اتاق مهمانخانه زیبایی خاصی پیدا می كرده است چنانكه از گفته های جاجیم بافان منطقه بر می آید حاكی از آن است كه هنر جاجیم بافی از دیرباز در منطقه ایلام رواج داشته است.

 

سفالگری

 «هنر ـ صنعتی » پر پیشینه در تاریخ هنر ایران است كه با استفاده از مواد اولیه نظیر گل رس تهیه وتولید می شود.

این گونه فرآورده ها با تكنیك ساده دستی وكار با چرخ سفالگری ساخته وپرداخته  می‌شوند كه مدت 3 سال (از سال 80 ) است كه در استان ایلام رواج خوبی یافته است .

محصولات سفالی دارای كاربردهای مصرفی وتزئین هستند وبا استفاده از این تكنیك فرمهای مختلف از جمله كوزه ، كاسه ، بشقاب ، گلدان ، لوح های نقش برجسته وانواع مجسمه های سفال ساخته وپرداخته می شود. ناگفته نماند كه در بیشتر موارد فرم های سفالی پس از تهیه وپخت در كوره نقاشی می شوند.

 قلمزنی روی مس

 نر تراش ، نقر ، ایجاد وانتقال طرحها ونقشهای سنتی بر فلز در اثرضربات چكش بر قلم های مختلف را قلمزنی می گویند در این هنر ، پس از تهیه زیر ساخت كه در ایلام بیشتر از جنس فلز مس است ، طرح را روی بدنه كار می كشند وبا ضربات چكش كه برروی قلم فرود می آید طرح بربدنه نقش می بندد.

 

 

 

گزارش تخلف
بعدی